مقدمه
اگرچه علم اقتصاد شهری و منطقهای از دهه 1950 در ادبیات اقتصادی، به عنوان یک زمینه مطالعاتی مجزا موضوعیت پیدا کرد، اما از اواخر دهه 1960و اوائل دهه1970 که نابرابریهای منطقهای، موضوع نگرانیهای فزاینده در بسیاری از کشورهای صنعتی شد، اقتصاددانان شهری و منطقهای دریافتند که حوزه کاریشان، بخشی حیاتی از علم اقتصاد است [1]. هرچند نظریات جریان اصلی اقتصاد در ابتدا نسبت به مباحث منطقهای بیاعتنایی فراوانی داشتند اما به مرور با ارائه شدن تحلیلهای منطقهای، نابرابریهای منطقهای و علل وقوع آنها مورد توجه قرار گرفت. در این یادداشت، ابتدا نظریه نئوکلاسیکها در زمینه اقتصاد منطقهای مورد بررسی قرار گرفته و پس از آن، به مدلهای قطب رشد، نظریه علیت انباشتی و دایرهای، جغرافیای اقتصادی جدید و جغرافیای اقتصادی تکاملی و نهادی اشاره خواهد شد.
۱) نظریه نئوکلاسیکها
هیگینز[1] مینویسد بخش اعظم جریان غالب اقتصاد (نئوکلاسیکها) از دیرباز، فضاها را همگن فرض کرده و تحرک عوامل تولید و … را آنی و بدون هزینه لحاظ میکرد. در مواردی نیز که به دلیل عدم تطابق این فروض با واقعیت، مجبور به در نظر گرفتن تمایز مناطق شدند به واسطه تحلیل تعادلی بازار آزاد معتقد شدند که نابرابریهای بین مناطق، استمرار نخواهد داشت. مثلا اگر دستمزد برنجکاری در تگزاس چند برابر دستمزد برنجکاری در هند باشد (که این طور نیز هست)، آنقدر برنجکاران هندی به تگزاس میروند تا بهرهوری در این دو منطقه یکسان شود و تفاوتها در بهرهوری و درآمدها بین بخشهای مختلف اقتصادی نیز محو شود و در نهایت اصطلاح «مناطق»، اصلا بیمعنا میشد [1].
۲) مدلهای قطب رشد
مدل قطب رشد پرو[2](1955) و هیرشمن[3](1958) مدعی بودند با «تجمع فعالیتهای اقتصادی» در مناطق خاصی، آن مناطق توسعه مییابند (اثر قطبی شدن)[4] و هرچند که در این مرحله، «نابرابری منطقهای» افزایش مییابد اما در ادامه، با گسترش توسعهیافتگی به مناطق اطراف، نابرابری کاهش مییابد (اثر انتشار تدریجی یا رخنه به پایین)[5] [2]. در این نظریه و نظریات مشابهش، گفته میشد اگر رشد محقق شود اثر انتشار، حتما موجب رفاه توده مردم میشود و نابرابری کممیشود؛ لذا لوئیس[6] در سال 1955 به صراحت اعلام داشت: «علاقه اصلی ما، تجزیه و تحلیل رشد است و نه توزیع». این در حالی است که با ارائه شواهد تجربی، روشن شد که در برخی شرایط، «اثر انتشار» محقق نشده است. رئیس جمهور برزیل در اینباره اظهار داشت: «برزیل در حال پیشرفت است اما برزیلیها پیشرفت چندانی ندارند!»[3] شواهد تجربی در ایران نیز مؤید این مطلب است؛ مثلا در پژوهشی، با بررسی مقالات مرتبط با نابرابری منطقهای، گفته شده طی 30 سال گذشته، شکافهای قابل ملاحظهای در سطوح توسعه استانهای ایران مشاهده میشود و این شکاف و نابرابری نیز تغییر چندانی نکرده است [4].
۳) علیت انباشتی و دایرهای[۷]
بر خلاف نظریات نئوکلاسیکی، نظریه علیت انباشتی بیانگر این مطلب است که بازار آزاد، مولد نیروهایی است که اگر به دلیل یک اتفاق، از حال تعادل خارج شود مجددا به تعادل برنمیگردد و فرایندی از علیت انباشتی پدید میآید که از تعادل دورتر میشود. هرچند یکی از اولین شیوههای بیان این ایده توسط «نظریه لبه تیغ»[8] دومار[9] (از دانشگاه MIT) (1946) مطرح شد و توسط هَرود[10](1948)، هیکس[11](1950) و هیگینز(1955) ادامه یافت اما نخستین بار میردال[12](1957)، برنده جایزه نوبل، نظریه علیت انباشتی را در مسئله «نابرابریهای منطقهای» به کار گرفت [1]. وی در قالب یک مثال ساده، علیت انباشتی و دایرهای را اینگونه توضیح میدهد: فرض کنید یک بنگاه تولیدی در اثر آتش سوزی از بین برود و تصمیم گرفته شود که بنگاه در آن شهر احیا نشود، در این صورت فرض کنید اگر تعداد کارگران زیادی در آنجا شاغل بودهاند همگی بیکار میشوند و در اثر کاهش درآمد در منطقه، تقاضای کل نیز در آن منطقه کاهش یافته و در نتیجه تقاضای کل برای سایر بنگاهها در این منطقه نیز کاهش یافته و همگی دچار خسارت میشوند. از طرفی انگیزه کارگرانِ سایر مناطق، برای مهاجرت به این شهر، کم میشود و ساکنان این شهر نیز، انگیزه بیشتری برای مهاجرت به سایر مناطق پیدا میکنند و این نیز به نوبه خود، مجددا منطقه را دچار توسعه نیافتگی بیشتری میکند. به چنین فرایندی علیت انباشتی یا دایرهای گفته میشود. بنابراین مناطقی که دچار توسعه نیافتگی میشوند احتمالا دچار توسعه نیافتگی بیشتر میشوند و مناطق توسعهیافته، نیز به تدریج توسعهیافتهتر میشوند؛ یعنی علیت انباشتی در هر دو جانب کار میکند [5].
۴) جغرافیای اقتصادی جدید[۱۳]
مقاله کروگمن [6] را میتوان سرآغاز نظریه جغرافیای اقتصادی جدید نامید. هدف جغرافیای اقتصادی جدید(NEG)، درک و توضیح علل توزیع نابرابر فعالیتهای اقتصادی در مناطق مختلف است. «توسعه» محلی، منطقهای و شهری، ناشی از سطح بالاتر بهرهوری، هزینههای «مبادله و حملونقل» پایینتر میباشند که در اثر تجمع فعالیتهای اقتصادی در یک «مکان» به وجود میآید [7]. بر خلاف نظریات نئوکلاسیکی که فضا در آنها، همگن و کاملا غیرمتمایز در نظر گرفته میشد، در نظریه جغرافیای اقتصادی جدید، فضا به صورت غیرهمگن در نظر گرفته میشود لذا تصمیم بنگاه برای شروع فعالیتهای اقتصادی در یک مکان، بسته به میزان امکانات و حضور سایر بنگاهها در آن مکان دارد. همچنین برخلاف رویکردهای نئوکلاسیکی که قابلیت فناورانه مکانها را معمولا یکسان در نظر میگرفتند، در مدلهای جغرافیای اقتصادی جدید قابلیت فناورانه مکانها غیرهمگن لحاظ میشود. بنابراین نظریه جغرافیای اقتصادی جدید، وجود نابرابریهای فعالیتهای اقتصادی در بین مناطق را به رسمیت میشناسد و درصدد تفسیر آن بر میآید [8]. هرچند برخی از عوامل مفسّر نابرابری منطقهای (همچون صرفههای خارجی ناشی از مقیاس)، قبل از نظریه جغرافیای اقتصادی جدید نیز مطرح شده بود و در «جدید بودن» برخی از تفاسیرِ مطرح شده در این نظریه تردیدهایی صورت گرفته است [9]، اما مهم این است که با مطرح شدن نظریه جغرافیای اقتصادی جدید، موجی از تحقیقات اقتصادی با تمرکز بر این عوامل صورت پذیرفت و در حقیقت رویکرد نئوکلاسیکی با اصلاح مفروضات خود، ورود جدیدی به مباحث جغرافیای اقتصادی کرد.
۵) جغرافیای اقتصادی تکاملی و نهادی
جغرافیای اقتصادی تکاملی[14] و جغرافیای اقتصادی نهادی[15] نیز همانند جغرافیای اقتصادی جدید، درصدد توضیح نابرابریهای منطقهای هستند. از دهه 1980، اقتصاددانان نهادی و تکاملی با ورود به عرصه جغرافیای اقتصادی، نظریات رایج نئوکلاسیکی و سپس جغرافیای اقتصادی جدید را از حیث روش، مفروضات و… مورد انتقاد قرار دادند. به عنوان مثال، در جغرافیای اقتصادی تکاملی، در مقایسه با نظریات نئوکلاسیکی از مفروضات واقعیتری همچون «عقلانیت محدود» استفاده شده است [10] و لذا به آن جغرافیای اقتصادی تکاملی گفته میشود. ضمنا به همان اندازه که نزدیکی جغرافیایی، برای انتقال ایدهها و دانش مهم است، در جغرافیای اقتصادی تکاملی و نهادی «نزدیکی فرهنگی و شناختی» نیز مهم است [11] لذا به صرف نزدیکی مکانی دو منطقه، ایدهها و دانش، بین دو منطقه منتقل نمیشود بلکه باید دو منطقه، نزدیکی فرهنگی به یکدیگر داشته باشند. همچنین رشد در این دو مکتب، مبتنی بر فرایندهای شومپیتری تخریب خلاق است که با ریسکپذیری، کارآفرینی و نوآوری مشخص میشود [12].
۶) جمعبندی
طی دهههای گذشته، نظریات توسعه منطقهای مختلفی ارائه شده است. در نظریات جریان اصلی اقتصاد تا مدتها نابرابریهای منطقهای به رسمیت شناخته نمیشد، چرا که اساسا فضاها به صورت همگن فرض میشد و طبق این تحلیل، ناهمگنیها باید در فرایند تعادلی بازار آزاد به سرعت از بین میرفت. از جمله نظریههای توسعه منطقهای میتوان به مدلهای قطب رشد اشاره کرد که بر اساس آن، پس از ایجاد قطبهای رشد و افزایش نابرابری منطقهای، اثر انتشار، موجب کاهش نابرابری منطقهای میشود؛ این در حالی است که شواهد تجربی در نقطه مقابل این نظریات قرار دارند. همچنین، نظریههایی مانند علیت انباشتی، جغرافیای اقتصادی جدید و جغرافیای اقتصادی تکاملی و نهادی، نابرابریهای منطقهای را به رسمیت شناختند و درصدد تحلیل علیت آن برآمدند. علیرغم پیشرفتهایی که تاکنون در زمینه تحلیلهای نظری توسعه منطقهای صورت گرفته است میتوان مدعی شد که هنوز هیچیک از این نظریات، قدرت «پیشبینی» وقایع اقتصادی منطقهای را ندارند [11].
مراجع
[1] ب. هیگینز و د. ساویه، نظریههای توسعه منطقهای. تهران: نشر نی، ۱۳۸۸.
[2] م. صباغ کرمانی، اقتصاد منطقهای: تئوریها و مدلها. تهران: سمت، ۱۳۸۰.
[3] س. ه. عربی و ع. لشکری، توسعه در آینه تحولات. تهران: سمت، ۱۳۸۳.
[4] م. آزاده و م. تیزچنگ، «فراتحلیل نابرابری در برنامههای توسعه منطقه ای،» فصلنامه علمی برنامه ریزی رفاه توسعه اجتماعی، ش 42، صص 1-39، ۱۳۹۹.
[9] گ. سراوالی، مقدمهای بر توسعه مکانمحور، اقتصاد و سیاستها. تهران: نشر علم، ۱۳۹۴.
[5] G. Myrdal, Economic Theory and Under Developed Regions. London: METHUEN, 1964.
[6] P. Krugman, “Increasing Returns and Economic Geography,” JOURNAL OF POLITICAL ECONOMY, vol. 99, no. 3, pp. 483-499, 1991.
[7] P. Krugman, “What’s new about the new economic geography?,” Oxford Review of Economic Policy, vol. 14, no. 2, pp. 7-17, 1998.
[8] A. Pike, A. Rodríguez-Pose, and J. Tomaney, Local and regional development, Second edition. London ; New York: Routledge, Taylor & Francis Group, 2017.
[10] R. A. Boschma and K. Frenken, “Why is economic geography not an evolutionary science? Towards an evolutionary economic geography,” Journal of Economic Geography, no. 6, pp. 273-302, 2006.
[11] P. Mccann and F. van Oort, “Theories of agglomeration and regional economic growth: A historical review,” in Handbook of Regional Growth and Development Theories: Revised and Extended Second Edition, 2019, pp. 6-23.
[12] P. McCann, “Schools of Thought on Economic Geography, Institutions, and Development,” in Handbook of Regional Science, M. M. Fischer and P. Nijkamp, Eds. Berlin, Heidelberg: Springer Berlin Heidelberg, 2021, pp. 1165-1178.
[1] Higgins
[2] Perroux
[3] Hirschmann
[4] Polarization effect
[5] Trickling down effect
[6] Lewis
[7] Circular and cumulative causation
[8] Knife edge theory
[9] Domar
[10] Harrod
[11] Hicks
[12] Myrdal
[13] New Economic Geography (NEG)
[14] Evolutionary Economic Geography (EEG)
[15] Institutional Economic Geography